روزهای زندگیم

بدون عنوان

فردا دوباره باید برم از یه جهت خیلی خوشحالم که دوست جونیامو میبینم ولی از یه جهت دیگه اصلا حوصله ی درس خوندنو ببخشید ببخشید ولی معلمارو ندارم امروز ساعت 5 رفتیم خونه ی مامی(مامان مامانم) بعد از اون جا هم رفتیم خونه ی مامان مریم(مامان بابام)ولی خونه نبود بعد از کلی پشت در موندن فهمیدیم رفته کرج باغ خاله شاه بانو خونه ی مامی که بودیم به زور ازش قول گرفتم که چهارشنبه بیاد خونمونو شب بمونه پریروز با مامانم دعوام شد و واسه این که لجشو در بیارم چند بار کوبیدم تو سرم خداییش خیلی محکم زدم الان جای ضربه ها شدیدا درد میکنه اون موقع که میزدم تو سرم یه نگاه به م...
2 اسفند 1389

بعد از یه مدت طولانی

  تو این چند هفته که نیومدم بنویسم اتفاق جالبی نیوفتاد   فقط این که چهارشنبه اومدم کلی نوشتم ولی eror دادو تمام خاطرات زیبام پاک شدو از بین رفت   البته تو مخچم هنوز هست ولی دیگه فقط به اتفاقات مهم میپردازم   هفته ی پیش امتحان شیمی و فیزیک داشتیم که با همدستی و همکاری کل کلاس امتحانارو عقب انداختیم   شنبه هم امتحان ریاضی داشتیم و به خوبی خوشی تموم شد   فقط 2 تا بی دقتی ابلهانه داشتم که فکر کنم از 5 بشم 4/5 خدا کنه بالای 4 بشم   سه شنبه هم قرار بود امتحان فیزیک داشته باشیم ولی دوباره بچه ها با کلی حیله و چاخانی که سر هم...
2 اسفند 1389

معذرت خواهی

ببخشید من هی قالب رو عوض میکنم   دنبال یه قالب خیلی خیلی قشنگم بازم ببخشید ...
2 اسفند 1389
1